شب است و ماه می رقصد
ستاره نقره می پاشد ، و شبنم هم ز لبهای هوس آلود زنبق بوسه می گیرد
و ما چون جغد می نالیم: خداوندا...
خداوندا، تو در قرآن جاویدت هزاران وعده ها دادی
تو گفتی که نامردان بهشت جاویدت را نخواهند دید
تو خود گفتی زنا زشت است
نگفتی هان!
ولی روزی تو در بستر یک رود با مریم عذرا زنا کردی!
تفو بر خشم و بر قولت اگر مردانگی این است!!
به نامردی قسم اکر دستم به قرآنت بیالایم....






شب که می خوابی یادت باشد

 نردبان  خانه را بخوابانی

 حوض را هم خالی کن

ماه اگر به زیبایی تو دست بیابد

 دیگر سراغ از شب هیچ بی ستاره ای نمی گیرد

یادت که نمی رود

!!! من بی ستاره ام

 




ای کاش می توانستم
خون رگان خود را
من
قطره
قطره
قطره
بگریم
تا باورم کنند
ای کاش می توانستم....