بگو
تنوره های کدامین آتش
هُرم تنت را در یادم زنده می کند؟
رقص شعله های کدامین شمع
طنازی اندامت را در ذهنم جاودان می کند؟
عذاب کدامین جهنم
گناه دوست داشتنت را دوباره شیرین می کند؟
بگو.......

دلم می خواست می مردم ....
اون لحظه ای که فهمیدم
من یک دنیا حس بودم
اما تو ٬
سخت در اشتباه بودی!
دلم می خواست می مردم ...
اون لحظه ای که فهمیدم ٬
از کدامین دریچه مرا می نگری!!
دلم می خواست می مردم ...
اون لحظه ای که فهمیدم

برای همیشه برایت مرده ام!!!



تو را دوست دارم...
اما هر روز این دل کوچکم برایت کوچکتر می شود!
دلم کوچک می شود اما، همیشه برای تو جا دارد!
حتی اگر تا صبح برای تو بگریم
این گریه ها بهانه نیست
شعر کودکانه نیست
این گریه ها....
کوچکتر شدن دل من است که می بارد!!!